بگذارید یک دیدگاه کهنه را کنار بگذاریم: بلاکچینها به عنوان دنیای بیقانون اینترنت شناخته میشوند. سال گذشته، زمانی که دویچه بانک، یکی از غولهای مالی مدرن با ارزشی حدوداً ۳۲ میلیارد دلار، شبکه لایه-۲ خود را معرفی کرد، بسیاری از باورهای قدیمی را دگرگون کرد. اکنون سنتیهای حوزه مالی دیگر به جنگ با انقلاب بلاکچین نمیروند؛ بلکه در تلاشند تا از بلاکچین بهرهبرداری کنند و آن را مدیریت کنند. چالش اصلی، همانند تجربه دویچه بانک، در تلفیق شفافیت بنیادی دفترکل عمومی با محرمانگی لازم برای تراکنشهای مالی بزرگ است، بدون نیاز به بازگشت به شبکههای مجوزدار.
با استفاده از بلاکچین اختصاصی خود، این بانک در تلاش است تا برای چالشهای مربوط به رعایت مقررات قانونی که بانکها و نهادهای مالی هنگام کار با شبکههای عمومی بلاکچین با آن مواجه هستند، راهحل پیدا کند. یکی از اصلیترین مشکلات این است که اطمینان حاصل شود که این نهادهای مالی به طور ناخودآگاه با بازیگران نامعتبر یا افرادی که تحت تحریم هستند، وارد معامله نمیشوند. مشکلی که با حرکت داراییهای جهانی به روی بلاکچین، روزبهروز جدیتر میشود.
آمارها خودشان گویای موضوع هستند. با رسیدن قیمت بیتکوین (BTC) به رقمهای ششرقمی و ارزش کل بازار رمز ارزها به بیش از ۳ تریلیون دلار، بلاکچین دیگر نه فقط حاشیهای، بلکه به جریان اصلی تبدیل شده است. روزهایی که تراکنشهای روی زنجیره به دلیل عدم فعالیت ابزارهای مناسب برای ردیابی، تقریباً نامرئی بودند، به پایان رسیده است. اکنون بلاکچینها مانند خانههای شیشهای هستند که تحت نظارت دایمی قرار دارند و تحلیلگران با ابزارهای پیچیدهتر هر روز بیشتر به تحلیل این محیطها میپردازند.
نیز مقامات نظارتی این موضوع را دیدهاند. تا سال ۲۰۲۴، هر مرکز مالی مهم از سنگاپور گرفته تا سوئیس واحدهای تخصصی جرمهای مربوط به کریپتو تشکیل دادهاند. سازمان جدید مبارزه با پولشویی اروپا که از ژوئن شروع به کار کرده است، هدف آن نظارت دقیق بر ارائهدهندگان داراییهای کریپتویی است. دیگر کشورها نیز در تلاشند تا مسیر اروپا را دنبال کنند.
حریم خصوصی به معنای ناشناس بودن کامل نیست
بسیاری از افراد اولیه بیتکوین، مانند هال فینی، از شخصیتهای برجسته فضای حریم خصوصی و رمزنگاری بودند. با حرفهایتر و مالیتر شدن این حوزه، این جنبه کاهش یافته است. اما اگر تصور کنیم گذشته و حال کریپتو در تضادند، درک اشتباهی از مفهوم حریم خصوصی خواهیم داشت. در متن مانیفست سایفرپانک از اریک هیو، نوشته شده است: “حریم خصوصی قدرت انتخاب برای آشکار کردن بخشی از خود به جهان است.” این به معنای پنهان شدن کامل از دید نیست.
پاسخ عملی، “حریم خصوصی هوشمند” است، شکلی از افشای اطلاعات به صورت انتخابی که به سازمانها و افراد این امکان را میدهد که تعیین کنند دقیقاً چه اطلاعاتی و با چه کسی به اشتراک گذاشته شود. بر خلاف راهحلهای قدیمی حریم خصوصی که تنها دو گزینه شفافیت کامل یا کتمان کامل را ارائه میدادند، حریم خصوصی هوشمند محیطهای اجرایی مطمئن (TEEs) را بکار میگیرد تا باعث ایجاد محرمانگی شخصیسازی شده در برنامههای بلاکچین شود.
از طریق زنجیره EVM محرمانه ما به نام Sapphire، توسعهدهندگان میتوانند بخشهایی از دادههای قرارداد هوشمند و تراکنش را به عنوان محرمانه تعیین کنند، در حالیکه دیگر بخشها عمومی باقی میمانند. همه این دادهها با رمزنگاری مبتنی بر سختافزار تضمینشده، حتی در زمان پردازش، محافظت میشوند. این موضوع تنها یک تئوری نیست—بلکه همین حالا در حال اجراست. خارج از دنیای وب ۳، شرکتهای بزرگ فناوری از جمله اپل از مقیاس وسیعی از TEEs استفاده میکنند، از جمله با استفاده از Secure Enclave.
فناوری محاسبات خصوصی در سرورهای ابری خصوصی برای ایمن کردن پردازش هوش مصنوعی و همچنین اقدام انویدیا در استفاده از TEEs مبتنی بر سختافزار در کارتهای گرافیکی H100، به منظور حفظ امنیت مدلهای هوش مصنوعی و دادههای حساس، اهمیت بالایی پیدا کردهاند.
این تغییر در معماری حفظ حریم خصوصی نشاندهنده تحولات عمیقتر در دیدگاههای مؤسسات است. زمانی بانکها شفافیت بلاکچین را یک مانع بزرگ میدیدند، اما اکنون افشای اطلاعات سفارشیسازی شده را کلید استفاده از این فناوری میدانند. این تفاوت کوچک اما بسیار مهم است؛ هدف این نیست که اطلاعات کاملاً مخفی شوند، بلکه ایجاد سیستمی است که بین نظارت لازم و افشای غیرضروری تفاوت قائل شود.
این رویکرد با ابزارهای ناشناسسازی که نگاه تنظیمگران را به خود جلب کردهاند، تفاوت دارد. حریم خصوصی هوشمند به معنای پنهان کردن هویت یا مالکیت نیست، بلکه به ایجاد حریم خصوصی برای فعالیتهای تجاری و شخصی در دنیای دیجیتال مرتبط میشود. برای مثال، زمانی که یک شرکت حقوق پرسنل خود را با استفاده از بلاکچین پردازش میکند، نباید حقوق همه کارکنان را عمومی کند. یا وقتی فردی یک خرید روزمره را انجام میدهد، نباید تمام تاریخچه تراکنشهای خود را منتشر کند. هدف این است که تأیید بدون ایجاد آسیبپذیری انجام شود—اعتماد بدون افشای کامل.
افشای انتخابی برای منافع عمومی
این افشای انتخابی نه تنها یک تئوری خوب، بلکه یک عمل مطلوب است. سال گذشته که تحلیلگران بلاکچینی مسیریابی هک پل Harmony را تا ۱۰۰ میلیون دلار پیش بردند، ارزش شفافیت را نشان دادند. اما همان باز بودن رادیکالی که به دستگیری مجرمان کمک میکند، میتواند معاملات قانونی را به خطر بیندازد. هر تراکنش در بلاکچین عمومی میتواند یک راز تجاری آشکار شده یا یک مزیت رقابتی از دست رفته باشد. به عنوان مثال، معاملهگران نهادی که موقعیتهایشان بهطور مداوم توسط رباتها رصد شده و گوی سبقت از آنها ربوده میشود، این مشکل را تجربه کردهاند.
پاسخ این نیست که به سوی تاریکی عقبنشینی کنیم، بلکه باید سیستمهای هوشمند بسازیم. ابزارهای محاسبات خصوصی مانند TEEs یا ابزارهای رمزنگاری مانند اثباتهای بدون دانش، امکان استفاده از پروتکلهای افشای انتخابی را فراهم میکنند که واسطهای میان تأیید و ناشناسسازی ارائه میدهند. مانند اینکه یک بانک بتواند ثابت کند که استانداردهای سرمایه را رعایت کرده، بدون اینکه کل ترازنامه خود را نمایش دهد. یا یک معاملهگر بتواند قوانین مبارزه با پولشویی را رعایت کند، بدون اینکه استراتژیهای خود را برای رقبا افشا کند. این موضوع به معنای ایجاد دیوارها نیست—بلکه نصب درهایی با قفلهای مناسب است.
شعار اولیه صنعت کریپتو یعنی “اعتماد نکنید، بررسی کنید” هرگز به معنای “همه چیز را، همیشه، توسط همه بررسی کنید” نبود. آنچه نیاز داریم، شفافیت هدفمند است: دیدگاهی که در خدمت منافع عمومی باشد و حریم خصوصی که از منافع قانونی محافظت کند. فناوری آن وجود دارد، و اکنون چارچوبهای نظارتی لازم برای پذیرش آن مورد نیاز است.